اربعين هست و آرزوي رسيدن به حرم مخصوصا براي کسي که اولين بارزيارت اربعينو پياده رفته بود با همسفري که تازه همسفرش شده بود و الان دوسال مي گذشت که همسفرش مي‌رفت و او به بهانه ي جسمش ازهمه، جا ميموند.


امسال غيراز بهانه هاي سالهاي قبل دوسه تا بهانه جديدهم بود اما دلم بند حرم آقا بود.از قبل از محرم پيشقدم شدم و به همسفرم گفتم مي شه امسال منم ببري؟ مثل هميشه متواضعانه گفت معلوم نيست خودمم بطلبنانگارنشنيده باشم بازهم خواهش کردم ،منم ببر،نرفتن پارسال و سال قبلشم سر دلم مونده منم ببر


گفتن کمرت چي؟ راست ميگفتن کمرم چي؟ چي فرق کرده بود؟مگه سالهاي ا قبل بخاطرکمر و گردنم خودمو محروم نکرده بودم؟12ساعت اتوبوس سواري،  چندين ساعت معطلي لب مرز،اونهمه پياده روي ،اين کمر و گردن و طحال و کبد و معده من.خدايا! يعني بازم بمونم؟


سرمو انداختم پايين گفتم منم ببر، چيزي نميشه ان شالله


لبخندي که ازشون ديدم و ان شاللهي که گفتن دلمو شادکرد.از همون لحظه رؤياپردازيام شروع شد.از هفته بعد رفتيم دنبال تمديد گذرنامه.کفشم ديگه داغون بود کفش خريديم، هرکي پرسيد ميريداربعين گفتيم قصدداريم،ان شالله بطلبن.تااااا دوهفته مونده به حرکت.يه شب گفتم راستش من خيييلي دو دلم ايشونم گفتن منم همينطور.


من نگران بودم بين راه يکي از بهانه هام بزرگ بشن و دست و پاي همسفرم هم ببندم.گفتيم چه کار کنيم؟


هردو دلمون به رفتن امرميکرد اما عقلمون به نرفتن من.


استخاره کرديم و جواب اين بود که عاقبت خوشي ندارد.


فکرميکردم اگر جوابش مطابق ميلم نباشه خونه رو روسرم ميذارماما فقط سکوت کردم وگفتم خيره پايظرفشوييي وايسادم حتي بغض نکردم که پاي همسفرم لنگ نشه و برا رفتن بدون من ترديدنکنهگفتن ميخواي منم نرم امسال؟ با ترس گفتم نه اصلا. براچي ؟ من نميتونم برم ، لااقل ازاين خونه يکي بايد بره.


بي تعارف حال هردومون گرفته شده بود اما تصميم گرفته بودم روحرف خدا حرف نزنم.دلم خيلي گرفت، نميدونم شايدم شکسته بود


 شايد گريه هم کردم.اما مي‌دونم حالم خيلي خوب نبود.


 


 


 


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

Heather دنیای آموزش های خاص لوله پلی اتیلن Sylvia لوکس فروش زنبور عسل پی فایل شركة نقل اثاث سیدی یا ابن الحسن ... شعرنو (نقد)