اون روزهايي که منتظربودم تا روز حرکت برسه،حال خاصي نداشتم اما مثل يه بچه خوشحال بودم، يه خوشحالي صاف و زلالچندروزم شده بودم مثل باراولي که قراربودبرم اما تا دوروز قبل حرکت هنوز گذرنامه نداشتماما ته دلم روشن بوداون دفعه دنيا خيلي ناز شده بود،خوشکل بود،همه ي مردم خيلي دوستداشتني بودن، دلم براي هردرد کوچيک و بزرگي ترک برميداشت و اشکم سرازير ميشد گاهي.ولي حالم خوب بود همش شيريني بود همش زيبايي بود.


بالاخره ساک همسفرو بستيم و راهيشون کرديم


فرداش قراربود برم شهرخودم،خونه بابا تا روزحرکت


چقدربرنامه داشتم يک هفته اونجاقراربودباشم.


قراربودپيچکمو ببينم ،دکتربرم، مدرسه برم ، کلي کارداشتم و کلي برنامه


که فرداش خبردادن دوسه روز ديگه حرکته.


تنها برنامه خيلي ضروري که تو اين فرصت حتماً بايد انجام مي دادم ديدن پيچکم بود،مرد کربلام و همه خاطرات اون سفر.


قرارگذاشتيم و باهمه کاراش منت گذاشت و اومد


انگار ديدنش آب روي آتيش قلبم بودمحال بود اصن بشه بدون ديدنش کربلا رفت


ميخواستم چشماشو بردارم باخودم ببرم


دوروز قبل از حرکت نشسته بودم کناربابا، براي نارنجشون انارخريده بودن و نشسته بودن تا بخوره.خودشون خيلي بي مقدمه گفتن خيلي ميخواستم برم پياده روي حيف که نميشه.گفتم خب بابا شما کمرتون همراهي نميکنه حق داريدنريدالانگفتن کمرم چيزيش نيست مشکل چيزديگه هست.


دلم لرزيد انگار آتيش افتادبه جونم ميخواستم بميرم که بابام آرزو دارن برن و نميتونن ولي من و زهرا قراره بريم.


مردد بودم اما گفتم بابا يه وام کوچيک بگيرم براتون؟مثل هميشه محکم گفتن نه!


وقت نمازظهر بود رفتم نماز و بعداز نماز يادبابا بودم هنوز،نميدونم شايد نمازم هم همش باياد آرزوي بابابود، چشمام اشکي شد و دعاکردم آرزو به دل نمونن.


بابا،مرد هميشه آروم زندگي ما دخترها،و نازکش هميشگي نارنجک ننر، براي اولين بار يه آروزشونو بلند گفتنسخت بود آرزو به دل ببينمشون


فرداظهر مامان گفتن يه نفر يه کربلا هديه کرده به بابا، منم باهاشون ميرم


يعني ديگه خوشبخت تراز نارنجک تو دنيا کسي نبود.


از خونه ما و بابا همه داشتن ميرفتن.و بهترازاون آرزوي مامان بابا بود که داشت برآورده ميشد.


اما فردا.فردا ظهر روز حرکته.چقدر آروم بودم و اين عجيب بود.نکنه نطلبن؟نکنه برم گردونن؟


 


 


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

( شمس الملوک و فخرالملوک ) Christy پشتِ اَبرهای سیاه هر نوع اطلاعاتی دانلود پاورپوینت خرید ارزان قیمت لوازم یدکی و قطعات پژو آموزش بافت مو سکوت باغ بلور پنجره دوجداره و پنجره upvc